سردار سرلشکر پاسدار شهید حسن تهرانيمقدم از بنيانگذاران اصلي صنايع موشكي جمهوري اسلامي ايران و بنیانگذار توپخانه و موشکی سپاه در دوران پر افتخار هشت سال دفاع مقدس و مسئول سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران، بود.
اين شهيد گرانقدر تقریبا ۲۵ سال از عمر خود را در ایجاد و توسعه این بخش از توان دفاعی قرار داده بود و به عنوان پدر موشكي ايران لقب گرفت.
تهراني مقدم در 21 سالگي و در ابتداي شكلگيري رسمي سپاه پاسداران، به عنوان مسئول اطلاعات منطقهی 3 سپاه شمال، مشغول به فعاليت شد و تا 59/7/31 در اين سمت باقي ماند. در زمان بروز ناآراميها در نقاط مرزي كه مهمترين آنها حوادث تجزيهطلبانه در كردستان بود، سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقويت صبغه نظامي كرد.
با اين رويكرد تا شهريور 1359 كه كشور در آستانه هجوم رژيم بعث عراق قرار گرفت، حداكثر توان رزمي سپاه، تعداد معدودي گردانهاي رزمي بود كه با روشهاي چريكي وغير كلاسيك، درگير مبارزه با اشرار وضد انقلابيون مسلح در كردستان شدند.
سنگينترين سلاحي كه در آن دوران در اختيار سپاه بود، تعدادي خمپارهانداز و آرپيجي و تيربار بود، در حالي كه در همين وضعيت، ضد انقلابيون در كردستان، حتي به توپخانه نيز مجهز بودند.
شايد آمار كل سلاحهاي سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ G3 ، كلت، آر پيجي و دهها قبضه خمپارهانداز تجاوز نميكرد.
محمد تهرانيمقدم(برادر شهيد) درباره تهديد كردن شهيد حاج حسن تهرانيمقدم از سوي منافقين ميگويد: « بردارم چند بار از جانب گروهك تروريستي منافقین تهدید شد به دلیل آنکه موشکی به مقر منافقین در داخل خاک عراق زد. همان شب رادیو منافقین اعلام کرد این مقدم را ما میزنیم. زمانی که ترور شهید صیاد شیرازی را طراحی کردند، همزمان طرح ترور حاج حسن آقای مقدم را نیز در دستور کار داشتند و میخواستند هر دوی آنها را ترور کنند که یک گروه از آنها دستگیر شدند».
پس از صدور فرمان تاريخ امام (ره) مبني بر تشكيل نيروهاي سه گانه سپاه پاسداران، شهيد مقدم در سال 1364 به سِمت فرماندهي موشكي نيروي هوايي سپاه منصوب شد.
روايت محسن رضايي از اين ماجرا بدين ترتيب است: «جنگ شهرها كه آغاز شد، صدام به شدت شهرهاي ما را با موشك و بمباران هوايي مورد حمله قرار ميداد و فشار خيلي زيادي روي ما ميآمد. من يك روز برادر محسن رفيقدوست را كه مسئول لجستيك سپاه بود خواستم و گفتم ما چارهاي نداريم جز اينكه جواب موشكها را با موشك بدهيم، لذا ايشان را فرستاديم سوريه و ليبي و در آخر جنگ هم كره شمالي. بعد ديدم بايد ساماندهي موشكها را خودمان انجام دهيم. بعد از مشورت با برادران رشيد، صفوي و شمخاني به اين نتيجه رسيدم كه فرد مناسب براي اين كار حسن تهراني است. ايشان را فراخوانديم و گفتيم توپخانه را بسپار به شفيعزاده و خودت با تيمي از دوستانت يگان موشكي را تشكيل دهيد. ايشان كمي به من نگاه كرد و چيزي نگفت. بعدها برادر جعفري مسئول زرهي سپاه به من گفت در سوريه كه بوديم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تيپ موشكي تشكيل بدهم. توپخانه را ميشد كاري كرد، ولي موشكها خيلي پيچيدهاند. به هر حال بايد با توكل اين كار را انجام دهيم».
سردار حسن تهرانيمقدم تا روز آخر عمر نيز به عنوان مسئول این سازمان در ایجاد یک توان علمی و دانشی پایه و زیر بنایی مشغول کارهای علمی و تحقیقاتی بود و در روز شهادتش در پادگان اميرالمومنين(ع) شهرستان ملارد در حالي که براي آزمايش موشكي، آماده ميشد، بر اثر انفجار زاغه مهمات، به ياران شهيدش (احمد كاظمي، حسن شفيع زاده، حسن غازي،غلامرضا يزداني، عليرضا ناهيدي، مصطفي تقيخواه و ...) پيوست.